شاید به نظر برسد که همه افراد خودشان را دوست دارند اما این طور نیست. دوست داشتن خود معادل عزت نفس است، یعنی من ارزش خودم را میدانم و برای خودم احترام قائل هستم. این دوست داشتن با وجود عیبها و نقصهای ماست و به کار خاصی وابسته نیست. در واقع ما به عنوان یک انسان، باید که از عزت نفسی متعادل برخوردار باشیم. اما از کجا بفهمیم که خودمان را دوست داریم یا نه؟ در این مقاله از اُکالا بلاگ، سوالاتی را مطرح خواهیم کرد که جواب آنها به شما نشان میدهد که آیا خودتان را دوست دارید یا خیر.
خود را چگونه توصیف میکنید؟
یکی از راههای فهمیدن اینکه خودتان را دوست دارید یا نه، کلماتی است که خود را با آن توصیف میکنید. اگر در همین لحظه کسی از شما بخواهد خودتان را در چند کلمه تعریف کنید چه میگویید؟ اگر از شما بخواهند مهمترین ویژگیهای اصلی شخصیت خودتان را بگویید چه؟ نکتهای که در این سوال وجود دارد این است که ویژگیها یا صفات نباید به بیرون از شما منوط باشد. مثلا نمیتوانید بگویید مادر یا همسر خوبی هستید. بدون این وابستگیها چه صفات و ویژگیهایی دارید؟ لازم است که با خودتان صادق باشید و ببینید چقدر صفات مثبت و منفی از خودتان به خاطر می آورید.
آیا خود را در اولویت قرار میدهید؟
متاسفانه در فرهنگ ما اینطور جا افتاده، که اگر کسی خودش را در اولویت قرار دهد، خودخواه و مغرور است، و لازمه خوب بودن یک آدم، فداکاری و از خود گذشتگی او در برابر دیگران است. البته که فداکاری ویژگی پسندیده و خوبی است اما نه همیشه و هر جا. از خود بپرسید در چه مسائلی خودتان را در اولویت قرار دادهاید؟ آیا همیشه فداکاری کردهاید به طوری که این برای شما یک عادت شده است؟ از خودتان بپرسید که این فداکاری را هر بار انتخاب میکنید یا احساس میکنید کسانی که برایشان این کار را میکنید از شما ارزشمندتر هستند؟ اگر اینطور است باید بر روی عزت نفس خود بیشتر کار کنید.
بیشتر بخوانید: چطور قاطعانه “نه” بگوییم؟ راهکارهای موثر برای “نه” گفتن!
آیا خود را تحسین میکنید؟
همه ما نیاز به تحسین و تشویق داریم. تایید گرفتن به نوعی نیاز همه ماست. گاهی این نیاز کم و گاهی بسیار شدید است. باید بدانید که این نیاز توسط هیچکس جز خود شما رفع نمیشود. هر چقدر دیگران شما را تحسین یا تایید کنند، از اینها سیراب نخواهید شد. در کودکی ما به تحسین و تایید والدین وابسته هستیم، و پس از آن، هر چقدر که این حفره خالی مانده باشد، توسط کسی پر نخواهد شد، جز خود شما.
حالا از خود بپرسید که قلبا چقدر خودتان را تحسین میکنید؟ چند بار از خودتان قدردانی کردهاید یا به خودتان بابت کاری پاداش دادهاید؟ در این مورد واقعبین باشید و تصور کنید درباره خواهر یا فرزند خود فکر میکنید. اگر آنها جای شما بودند، تحسینشان میکردید؟ اگر جواب آری است در صورتی که در مورد خودتان تحسین وجود ندارد، این زنگ خطر است.
آیا با خودتان مهربان هستید؟
مهربانی با خود، باید شبیه مهربانی با دیگرانِ نزدیک شما باشد. هر چقدر که با آنها مهربان هستید، باید با خودتان هم مهربان باشید. سختگیری زیاد نسبت به خود، معمولا بخاطر سختگیری زیاد والدین در دوران کودکی است. در واقع شما والدین خود را درونی کردهاید و دیگر بدون حضور آنها، خودتان به سختگیری ادامه میدهید. این کار میتواند به روان شما آسیبهای بسیاری بزند. خودتان را یک کودک تصور کنید که مورد این سختگیریها و نامهربانیها قرار گرفته است. شما باید اکنون برای خود یک والد مهربان باشید.
آیا با خودتان همدلی میکنید؟
چقدر خودتان را بخاطر کارها یا حرفهای مختلف سرزنش میکنید؟ چند بار فکر کردهاید اگر فلان کار را نمیکردم یا فلان طور رفتار میکردم، شرایط بهتری وجود داشت؟ بهتر است دست از سر خودتان بردارید و به جای سرزنش با خودتان همدلی کنید. همدلی اصلا به معنای تایید نیست. ما حتی میتوانیم با کسانی که مجرم هستند همدلی کنیم. مثلا وقتی میفهمیم که فلان مجرم در دوران کودکی چه عذابی کشیده است، خودمان را جای او میگذاریم و با او همدلی میکنیم.
نکته همین است که همدلی به معنی دیدن علت یک رفتار است. مثلا وقتی در عصبانیت کار اشتباهی انجام دادهاید، ببینید علت عصبانی شدنتان چه بوده و چرا اینطور رفتار کردهاید؟ این همدلی خیلی بیشتر از سرزنش میتواند به شما چه در رفتار چه در آرامش کمک کند. همانطور که با کسانی که دوستشان دارید همدلی میکنید و از جانب آنها به مسائل نگاه میکنید، برای خودتان هم همین کار را انجام دهید.
آیا مرزهای مشخصی دارید؟
مرزهای شما کجاست؟ کسی که خودش را دوست دارد، قطعا مرزهایی دارد که اجازه نمیدهد کسی از آن مرزها عبور کند. ما چندین حلقه به دور خود داریم، که هر کسی ممکن است بتواند وارد یکی از این حلقهها شود و برخی دیگر باید بیرون از حلقه بمانند. اگر هر کسی بدون رضایت شما از حد و حدود شما رد میشود و در زندگیتان دخالت میکند، شاید لازم است بیشتر خودتان را دوست داشته باشید چون در واقع دارید اجازه یک نوع تعرض به دیگران میدهید که نشان از ارزش قائل نشدن برای خودتان و مرزهایتان هست.
دیگران هر چقدر نزدیک و مهم هم که باشند لازم است مرزها را تا آنجا که شما صلاح میدانید رعایت کنند. تصور کنید کسی مرزها و حریم کودک شما را بشکند؟ هر رفتاری که آنجا دارید باید برای خودتان هم داشته باشید.
بیشتر بخوانید: نشانههای افرادی که حضورشان برای سلامت روان شما خوب است
آیا نظر دیگران برای شما مهم است؟
چقدر به نظر دیگران اهمیت میدهید؟ شاید به نظرتان بیاید که قضاوت و نظر دیگران برای شما مهم نیست. یک بار دیگر به این سوال فکر کنید و ببینید در چه مواردی بدون اینکه بدانید، بخاطر رضایت و خوشایند دیگران کاری را انجام میدهید؟ اهمیت دادن به نظر نزدیکان و خانواده اصلا بد نیست، اما در نهایت این رضایت شماست که باید تعیین کننده فعالیتهای شما باشد. فرض کنید کسی را بسیار دوست دارید، آیا برایتان خواسته او مهم نمیشود؟ پس چرا اگر خودتان را دوست دارید، به خواستههای خودتان بیتوجهی و طبق خواسته دیگران زندگی میکنید؟ اگر چنین است باید به فکر عزت نفس بیشتری باشید.
آیا در روابط اشتباه ماندهاید؟
اگر توانایی قطع کردن و عبور از یک رابطه اشتباه را ندارید، احتمال این وجود دارد که برای خودتان به اندازه کافی ارزش قائل نشوید. کسی که خودش را ارزشمند و دوست داشتنی تصور میکند در بند یک رابطه که به او آسیب میزند نمیماند. بیشتر این روابط، خودشان احساس بیارزشی و شکست و کافی نبودن را به فرد میدهد. پس اگر اینها را قبول ندارید، قدم برمیدارید و به خاطر ارزشهای خودتان از رابطه اشتباهی که باعث آزار شما میشود بیرون میآیید.
بیشتر بخوانید: علائم هشدار دهنده رابطه سمی در زندگی مشترک
دوست داشتن خود، به هیچ وجه مساوی با خودشیفتگی نیست. کسی که به طور حقیقی خود را دوست دارد، عیبها و نقصهای خودش را میبیند و در مقابل تمام رفتارها و روابط مسئولیت خود را میپذیرد، نه اینکه چون خودش را دوست دارد، همه را مقصر و پایینتر از خود ببیند. داشتن عزت نفس نشانههای زیادی دارد که در مقاله بالا به برخی از آنها اشاره شد. اگر شما هم نشانه دیگری برای آن میشناسید، آن را با ما درمیان بگذارید.
من هستی دفتری هستم، دانش آموخته روزنامهنگاری، روانشناسی و علوم اعصاب شناختی. بزرگترین دغدغه من در حوزه کاری، شناخت انسانها و کمک بهشون برای داشتن ذهن و روانی سالم و تواناست. در مسیرم چیزهای زیادی هم از کتابها و نظریهها و هم از تجربههای دیگران یاد گرفتم و اینجا سعی دارم دریافت خودم از بعضی مسائل رو به زبان ساده برای شما بنویسم. امیدوارم که نوشتههام بتونه اندکی راهنما و کارگشا باشه.